اس ام اس مهرماه 95

یکی از فانتزیام اینه که به عنوان یه محقق دعوت بشم تو یه جلسه  از اینا که جلوت میکروفون هس  میکروفون و روشن کنم برای حضار دشتی بخونم
خخخخخخخ

*

اس ام اس 95

اس ام اس های فانتزی جدید

*

گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو
گفتا اگر برآید
گفتم فکو فامیله داریم؟
در این لحظه دیگه چیزی نگفت و پشت به من به سمت افق رفتو محو شد
این یکی از فانتزیای ادبی بنده بود

*

اس ام اس های فانتزی جدید

*

یکی از فانتزیام اینه که در تولید فیلم و سریال قشنگ توانا شیم بعد خود کفا
نه خود کفا بعد توانا
فک کن قشنگ
مثلا بتونیم فرار از زندان ۲ رو بدیم بسازن
دیگه نیازی به سانسور و زیر نویس نباشه
والا به خدا

منبع:

یکی از فانتزیهام جدید

فانتزی

یکی از فانتزیام اینه که سر میز شام وختی که همه دارن غذا میخورن من هی با غذام بازی کنم بعد بابام خعلی باکلاس بهم بگه آ قربونش برم چرا غذاتو نمیخوری ؟ بعد من با یه لبخند ملیح بگم مرسی پدر میل ندارم  ولی لامصب یا همیشه مث گاو میخورم یا بابام یه خورده سنگین برخورد میکنه و کلمات رکیک استفاده میکنه که چون اینجا خونواده نشسته از گفتنش معذورم

 

*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*
یکی از فانتزیام اینه که پرایدمو بفروشم با پولش یکی از برجای دوقلوی قشمو پیش خرید کنم

 

*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه ک
برای بازی در نقش اصلی فیلم تایتانیک ۲ از من دعوت بشه من قبول نکنم
بازم ازم خواهش کنن و در حالی که گوشه لبم سیگاری روشنه بگم من درس دارم نمیتونم

 

*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*
یکی از فانتزی های عمیقم اینه که:
تغیر چهره بدم پاشم برم سربازی
بعد از اینکه ۲ سال تموم شد برم پیش مسئول پادگانو واسش جریانو بگم
طرف اشک تو چشماش جم شه بگه:
تو دختری؟ تو تو از صدتا مردم مردتری
من یه پوزخند تلخ بزنم و جواب بدم:
بازی روزگاره
بعد در حالی که ساکمو دنبال خودم رو زمین می کشم تو افق محو بشم

 

*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*
یکی از فانتزیام اینه که بتونم تو افق محو بشم اما هم کاری میکنم error میدهوالا
دوستان میتونید راهنمایی کنید یا آموش ویژه بذارید بخدا منم دل دارم

 

*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*
یکی از فانتزیام این که؟؟
وقتی همه دارن تو بیمارستان شلوغ میکنم
بگم : هییییییییییسسسسسسسسسسسسسسسس
اقایون  خانوما اینجا بیمارستان یکم یواش تر
وگرنه حراست و خبر میکنم
بعد همه لال مونی بگیرن منم ذوق مرگ شم

 

*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*
اغا یکی از فانتزیای دیگم اینه که برم مرکز بورس جهان و گوشیم جی ال ایکس باشه و سریع از جیبم در بیارم و زنگ بزنم بورسا رو بخرم در حالی که همه ایفون ۶ توجیبشون گیر کرده و هی دارن زور بزنن که درارن ولی نتونن منم با خیال راحت مکالمه کنم و بورسارو بخرم و بعد از خرید با یه لبخند ژکوند از اونجا به سمت افق حرکت کنم وبا یه حرکت توی سوراخ لایه ازن گیرکنم
اغا اینم یجوره دیگه
*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*

 

اغا یکی از فانتزیام اینه برم خارج و پولدار بشم برگردم  ترجیحا کانادا
بعد همه بهم زووم کنن که باید زن بگیری و منم که ادم خاکی هستم برم خاستگاری و پدر عروس بگه خونه داری بگم اره دوباره بپرسه ماشین داری بگم نه و یهو داد بزنه بگه برو بیرون از خونمون ما به ادم بی ماشین زن نمیدیم و دختره گریه کنه بخاطرم
منم فرداش برم یه پراید صفر کیلومتر از نمایشگاه بخرم در حالی که دارم ماشین رو پارک میکنم  نگران نباشید پارک دوبل بلدم  پدر دختره و خود دختره منو ببینن و از ناراحتی میوه هایی که خریردن پخش زمین بشه منم اصلا به اونا توجه نکنم و برم سمت افق و توی سوراخ لایه ازن گیرکنم و داغ چنین دومادی تا اخر همراهشون باشه
بلع چنین مغز متفکری ام من

 

*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*
یکی از فانتزیام اینه که یه تغییر ژنتیکی توسیب ایجاد کنم که موقع خوردن لای دندون گیر نکنه

 

*

اس ام اس های فانتزی جدید ۹۳

*
فکر کنم یکی از فانتزیای مامانم اینه صبح که در اتاقمو باز می کنه ببینه دیشب که داشتم درس می خووندم رو کتابم خوابم برده
به نظر من که توقع زیادیه

 

منبع:

http://buy-eessay-online.com

فانتزی جدید مهرماه 95

یکی از فانتزیام اینه که رضاپیشرو واسه آلبوم بعدیش این دختره سوگندو بیخیال شه و بیاد از خودم دعوت به همکاری بکنه

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزیام اینه مامور شهرداری بشم و یه کیف پر از پول پیدا کنم برم تو افق همشو خرج کنم  همش که نباید فانتزی آموزنده باشه

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزی هام اینه که وقتی یکی یه خوراکی بهم تعارف میکنه خیلی ریلکس بهش بگم مرسی نمیخورم لامصب خیلی باکلاسه این حرف ولی نمیدونم چرا همیشه مثل گرگ حمله میکنم به خوراکیه یا مثل گربه شرک اینقد خودمو مظلوم میگیرم که طرف دلش واسم میسوزه و از خوراکیش بهم بده

*

فانتزی جدید مهرماه 95

 

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزیایی غیرمعکوسم اینه که برم توی یه مسابقات ورزشی شرکت کنم بعدش تو مسابقات اول بشم ها چیه مگه من چمه؟یعنی من نمیتونم اول بشم بعد از اون خبرنگارا بدو بدو بیان پیش من ازم بپرسن به نظرتون سطح مسابقات چطور بود؟منم با یه نگاه معنی دار و یه لبخند ملیح بگم سطح مسابقات افتضاح بودبعدش برم تو افق ولی محو نشم همینجوری تا تهش برم ببینم چه خبره اونجا

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزیام اینه که برم به یه پاستیل فروشی دستبورد بزنم حسی که تو سرقت از پاستیل فروشی ه تو سرقت از بانک نی  بعد درحالی که روی اسبم نشستم و دارم به سمت افق محو میشم پاستیل بخورم
مردم هم فانتضی میزنن منم فانتذی میزنم

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزیای معکوسم اینه که دارم تو خیابون قدم میزنم که یهو زیر پام خالی بشه بیوفتم تو یه تونل  بعد تا اخر اون تونل رو برم وبرسم به یه گنج بعد همون لحظه بی هوش بشم به هوش که اومدم ببینم یه دختر زیبا که نمیشناسمش زنگ ساعت گوشیم رو درست یه دقیقه قبل زنگ زدن خاموش کنه و بگه :  صبح بخیر عزیزم

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزیام اینه که مثلا دارم تو خیابون قدم میزنم و دست تو موهام میکشم و تو باد پریشونشون میکنم بعد یهو یه دخدری از این سیبیل در رفته ها بم بگه جووووووون جیگرتو
بعد من سریع برگردم طرفش و با گردنم یه موج مکزیکی برم و یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش بندازم و بگم کککککصصصصاااااففففطططط من زن دارم
دوباره برگردم به سمت افق و یه قری بدم و به حرکتم ادامه بدم
کلا دارم از دست میرم من

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزی هام اینه که یه ماشین   لیفان   بخرم و توی اتوبان خراب بشه  بعدش مردم بیام منو مذمت کنن که چرا میری ماشین چینی میخری؟ پراید به این خوبی؟ منم نادم از این اقدامم سرمو بندازم پایین و بگم : میدونم من یه خیانتکارم  همین الآن اوراقش میکنم و میرم یه پراید میخرم
بعدش مردم ماشینمو هل بدن من بذارم دنده ۲ و نیم کلاج کنم و اونا واسم بای بای کنن و منم برم سمت نمایندگی سایپا محو بشم

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزیام اینه که چیزهایی که میفرستم رو تو کتاب های الکترونیکی فور جوک ببینم
یعنی شاد میشم در حد قحطی زده های سومالی وقتی غذا میخورن

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزی  آرزو  هرچی هام اینه که درس بخونم با مخاطب آینده یه دانشگاه پزشکی قبول شیم [ فهمیدین که هم من هم مخاطب آینده درس خونیم  بعد یه رمان از زندگی و داستان عاشقانه ی خودمون بنویسیم بعد اسم کتابه این باشه : سری جدید فرهاد و شرین از دیار  عاشق پرور کرمانشاه
یعنی میشه

*

اس ام اس فانتزی من اینه جدید 95

*

یکی از فانتزیام اینه که مثلا آزماش خون دادم بعدش مثله فیلما آزمایشم جابه جا شه و زنگ بزنن بگن :
متاسفم شماHIV + دارین منم غش کنم
البته اگه شانس منه زنگ میزنن میگن   تبریک میگم شما باردارین

منبع:

فانتزی جدید95

 

یکی از فانتزیام اینه برنامه کودک بفرستم رو آنتن بجا دائی و خاله ,عمه و عمو بیارم :دی

.

.

.

.

فانتزی

.

یکی از فانتزیام اینه که تو یه مسابقاتی با ناداوری حذف بشم بعدش هرچی فن و تکنیکه رو داور مسابقه اجرا کنم بعدش بشینم وسط زمین مسابقه اجازه مسابقه های بعدی رو ندم ای حال میده

.

.

.

اس ام اس باحال فانتزی

.

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه دارم از یه جا خلوت رد میشم بعد یه دفعه ببینم یه دخترو دارن اذیت میکنن. برم نجاتش بدم همه رو له له کنم وقتی بلند میشم تو چشمام نگاه کنه بگه:اسمت چیه؟ منم یه نخ سیگار از تو جیبم در بیارم.بعدش محکم بزنم تو صورتش وقتی برگشت ببینه من نیستم دستاشو ببره بالا بلند داد بزنه:خدا

 

..

sms فانتزی جدید

.

.

.

 یکی از فانتزیام اینه وختی دارم با یکی چیپس یا پفک میخورم آخریش به من برسه لامصب هر چقدرم تا الان برنامه ریزی کردم نمیشه که نمیشه

.

.

.

.

.

 یکی از فانتزیام اینه بانکا رو هک کنم بعد پولشونو بریزم به حسابم هیچکی هم نفهمه بعدش با پولش کلی حال کنم

 .

 .

 .

 .

اس فانتزی جدید

.

 .

.

.

 یکی از فانتزیامم اینه که: تو مطب دکتر بهش بگم لطفا حقیقت رو بهم بگین  بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم

 و بگم: فقط بهم بگین چند روز دیگه زنده میمونم؟؟

 .

 .

.

.

طنز یکی از فانتزیام اینه که

.

.

.

.

 یکی از فانتزی هام اینه

بدون توجه به اطراف و با چشمای بسته

از عرض یه خیابون شلوغ رد بشم

خداییش هیجان ب اوج میرسه وقتی صدای بوقو ترمز ماشینارو میشنوی

مخصوصا وقتی ماشینا زااااااارت میخورن به همدیگه

بعدشم صحنه رو ترک میکنی چون به قصد کشت میان بگیرنت

روانی هم خودتی

 .

.

 .

.

sms فانتزی

 .

 .

.

 .

یکی از فانتزیام اینه که بدون مقدمه تو جمع به یکی بگم میشه یه سوال خیلی مهم بپرسم؟طرف خیلی کنجکاو بگه آره . بعد بگم ولش مهم نیست. بعد که گیر داد بگم تنها شدیم میگم همه میرن تو کف. تنها که شدیم هر چی گفت بگم خیلی مهم بودا. ولی یادم رفت خخخخ

خیلی باحالم مگه نه؟

.

 .

.

.

اس ام اس فانتزی

.

.

.

.

 یکی از فانتزیام اینه وختی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تمومب شه خاموشش کنم

.

.

.

.

اس ام اس فانتزی خنده دار

.

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که برم تو عروسی

موقعی که از عروس بــــــــــــله میخان همچین که عروس می خواد بـــــــــله بگه یهو داد بزنم:

نه تو نباید باهاش ازدواج کنی. من هنوز دوستت دارم! بعد فامیلای دوماد جنازمو ببرن سمت افق

منبع:

http://buy-eessay-online.com

اس ام اس فانتزی جدید95

اس ام اس فانتزی جدید 95

اس ام اس

یکی از فانتزیام اینه که همسرم اسمش دنیا باشه بعد با سرعت ۲۰۰ کیلومتر در ساعت بره

من داد بزنم وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شـــــم

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که ایرانسل اهنگ پیشواز سلام الاغ عزیز رو بزاره

فکر کن مادر زنت زنگ میزنه اهنگ میاد سلام الاغ عزیز حالت چطوره

.

.

اس ام اس فانتزی

.

.

یکی از فانتزیام اینه که یه دکمه برا بدنم طراحی کنم از یه ساعت شب به بعد دیگه ورودی نداشته باشه که بخوایم ساعت ۳ نصف شب خالیش کنم

بابا خواب و زندگی نداریم ما

.

اس ام اس فانتزی جدید ۹۴

joke4u.ir Fantasy 94

 

یکی از فانتزیام اینه که یه بارم که شده پنیر رو با نون بخورم صبحانه نه نون رو با پنیر

خونه ما هرکسی از پنیر سهم داره سهم منم اندازه موش سرکوچس

اس ام اس فانتزی جدید ۹۴

SMS New Fantasy 94

 

یکی از فانتزیام اینه که کل روز اول عید سال دیگه خورشید گرفتگی کامل باشه از اینا که کشندس. هیشکی جرات نکنه بره عید دیدنی

.

.

اس ام اس فانتزی جدید ۹۴

SMS New Fantasy 94

.

.

یکی از فانتزیام اینه که همه دندونام به هم وصل بود و یکی بود تا دیگه چیزی بینش نره

بخدا خسته شدم از بس پوست سیب میره لاش باید یه ساعت در بیارم

.

اس ام اس فانتزی جدید ۹۴

SMS New Fantasy 94

.

یکی از فانتزیام اینه که نیمه گم شدمو پیدا کنم بعد انقدر بزنمش صدا سگ بده

لامصب معلوم نیس کدوم گوری رفته

.

.

اس ام اس فانتزی

.

.

یکی از فانتزیام اینه که دارم راه میرم تو خیابون یهویی گشت ارشاد بیاد یه دختره خوشگل رو بگیره بگه چرا شما دوتا با هم رابطه ندارید؟ بعد اون بشه مال من

البته فانتزیام پاره کرده فضای مجازی رو ها

منبع:

http://buy-eessay-online.com

بایدهای سینمای فانتزی

بایدهای سینمای فانتزی

دست یافتن به درکی درست از دنیای فانتزی چگونه می‌تواند فانتزی‌ساز را در راه ساختن دنیایی سراسر تخیلی، که با ذهنیات و نیازهای کودک هماهنگی داشته باشد، یاری دهد. فانتزی نه به عنوان یک سبک و نوع هنری، بلکه بیش‌تر به عنوان یک صفت برای اثر به کار می‌رود.
در هر اثر هنری – با هر سبک و روش – روح فانتزی می‌تواند چاشنی شیرین‌تر و جذاب‌تر کردن آن اثر باشد. فانتزی شیوه‌ی بیانی است که در آن، اصول و قواعد معقول و واقعی جهان علّی را به هم می‌ریزیم تا جهانی دلخواه خود پدید آوریم و همین، محمل مناسبی است تا بتوان برای بیان سرگذشت‌ها و ماجراهای هیجان‌انگیز و شوق‌آور، به رمز و راز و جادو روی کرد. اکنون به شناخت بایدهای گونه‌ی فانتزی می‌پردازیم، باید‌هایی که به عنوان ضروریات و مشخصه‌های این گونه به شمار می‌روند:
● شگفتی
فانتزی‌پرداز به کمک تخیل خلاق و نوآوری‌های غافلگیرکننده‌ی خود، اسباب تحریک حس اعجاب و شگفتی در انسان را فراهم می‌آورد و لذت را، در مقابل توجه و دقتی که مخاطب به خرج داده، به او ارزانی می‌دارد. لذت بخشیدن به بیش‌ترین تعداد مردم، آن هم در درازترین دوره‌ی زمانی، علاوه بر آن‌که می‌تواند ملاک و معیاری برای فانتزی تلقی شود، به ارزش‌های بالقوه‌ی آن هم خواهد افزود، چون با لذت‌ بخشیدن به مخاطب قدم اول را برای گشودن درهای قلب او به روی دریافت حقایق برداشته‌ایم.
هنرمند می‌تواند جهانی بسیار هیجان‌انگیز و زرین بیافریند و قهرمانان آرمانی را طوری جاندار و روشن نشان دهد که مخاطب، تقلید از آن‌ها را آرزو کند. با ارایه‌ی تصویری شورانگیز از کمال مطلوب، مردم به پیروی از آن برانگیخته خواهند شد. در این وضعیت، وصف شورانگیز اهمیتی خاص می‌یابد چرا که برانگیختن احساس و عاطفه را مهم‌ترین عامل در تعلیم و تأثیرگذاری دانسته‌اند و این امر جایگاهی ویژه در شکل‌گیری شخصیت فرد دارد.
«اریک فروم» می‌گوید: «قابلیت اعجاب در انسان، سرآغازی است برای دانش او ».(۳) وی اعتقاد دارد که قابلیت اعجاب و شگفتی انسان با میزان سواد، اطلاعات عمومی و دانش او رابطه‌یی معکوس دارد؛ یعنی هر چه سطح سواد و اطلاعات فرد پایین باشد، درجه‌ی قابلیت در شگفت شدن او فزونی می‌یابد. بی‌مورد نیست که سرزمین بزرگ فانتزی را همواره در مالکیت کودکان دانسته‌اند، چرا که آن‌ها کم‌تر از بزرگ‌ترها بر اساس الگوهای منطقی معین، با جهان اثر برخورد می‌کنند و خیلی زود خود را در برابر اثر وا می‌نهند.
کسب لذت از یک اثر فانتاستیک می‌تواند اولین اصل در بررسی این گونه آثار تلقی شود، به طوری که اگر از یک فانتزی لذت نبریم می‌توان یقین داشت که آن اثر چیزی را کم دارد. احساس وجد و لذت می‌تواند تضمینی برای متاع فانتزی به حساب آید. قدمت و ماندگاری آثار تخیلی، اثباتی بر این مدعاست. انسان‌ها در طول تاریخ چنان با شور و شعف به افسانه‌ها و اسطوره‌ها گوش فرا دادند که سینه‌شان مخزن محفوظی برای آن‌ها شد و نقل مکرر و بی‌نهایت این داستان‌ها سبب انتقالشان از نسلی به نسل دیگر گردید. واضح است که در این قسمت، سهم اهل معنا محفوظ است و آن‌ها هم، با دریافت و کشف حقیقت مستور در داستان، می‌توانند لذتی عمیق و معنوی را تجربه کنند. به هر تقدیر با یک فانتزی خوب می‌توان مخاطب را، با هر سطح از توقع، راضی و خشنود ساخت، چرا که فانتزی سرچشمه‌ی پایان‌ناپذیر نشاط و سرزندگی است.

بایدهای سینمای فانتزی
● حضور یک رشته‌ی عقلانی
پرداختن به فانتزی با نیروی جادویی تخیل ممکن است که با اراده و فهم به فعالیت درآید و با تسلطی بی‌وقفه، به ایجاد توازن و تعادل و توافق میان صفات متضاد بپردازد. بدین شکل، ظرف و مظروف هم‌آواز می‌شوند و شیوه و اسلوب بیانی در دل موضوع اثر جای می‌گیرد و تحسین ما را نسبت به خالق آن برمی‌انگیزد.
فانتزی حقیقی، یک سلسله‌حوادث و ماجراهای صرفاً جالب نیست که هر یک به‌ذات کامل بوده و هیچ‌گونه پیوندی با بقیه‌ی اثر نداشته باشد. فانتزی آن نوع اثر سست‌بافت هم نیست که مقصود کلی در آن، تنها از راه نتیجه و پایان کار حاصل شود بی‌آن‌که با تک‌تک اجزای مرکب آن به حقیقت اثر رهنمون شده باشیم. اجزای یک اثر فانتزی علاوه بر آن‌که باید به صورت جمعی یکدیگر را تأیید و تفسیر کنند، لازم است هر کدام به نسبت خود با هدف و تأثیرات آن هماهنگ باشند و هماهنگی، حسن انتخاب حوادث و وقایع و شخصیت‌های مناسب و ترکیب آن‌ها با یکدیگر به نحوی است که معنا و مفهومی ارزشمند و قابل کشف به دست آید.
همین کشف مفهوم ماجراست که نزد مخاطب ایجاد لذت می‌کند. یک سلسله‌گفتار اگر قرار باشد بیش از یک مشت اظهار نظر جلوه کند، باید اندیشه‌یی در آن جریان پیدا کند. این اندیشه باید در موضوع هم نفوذ کند. این نکته چنان بدیهی و آشکار است که تذکرش ابلهانه می‌نماید.
هنرمند ممکن است خمیرمایه‌ی اثرش را از تخیلاتی پراکنده ولی زیبا و شورانگیز گرفته باشد اما، همان‌طور که قبلاً هم ذکر شد، برای نیل به هدفی مشخص و ایجاد هماهنگی میان اجزای اثر، لازم است از میان آن تخیلات، آن چه را کارآمدتر است انتخاب کرده و چون دانه‌های تسبیح، به یک رشته‌ی عقلانی بسپارد تا کلیتی منسجم مقابل مخاطب قرار گیرد و به نتیجه‌یی خاص منجر شود. وجود این عامل وحدت‌بخش را می‌توان با دخل و تصرف‌های جزیی و کلی در دنیای اثر آزمود. اگر نیرویی از درون‌ به مقابله با این تجاوز برخاست و مانع این دخالت‌ها شد همگونی و انسجام لازم در ساختمان اثر وجود دارد، در غیر این صورت می‌توان – حتی – جزیی از اجزای اثر را برداشت و یا جابه‌جا کرد بدون آن‌که تغییری اساسی در ساختار آن پدید آید و آشفتگی و به هم ریختگی به بار آورد.
● صور خیال
«صور خیال در واقع، نمودهای گوناگون تخیل را گویند که شامل مباحثی از قبیل تشبیه، مجاز،‌ استعاره، رمز، تمثیل، هجو، کنایه و مجموعه تقسیمات آن‌ها می‌شود. به‌طور کلی هر بیانی که در آن نوعی تشخص و برجستگی، سبب انگیزش اعجاب و شگفتی – تخیل – می‌شود را می‌توانیم صورتی از خیال بدانیم که امروزه اغلب آن را با کلمه‌ی ایماژ بیان می‌کنند ».(۴)
آن‌ چه ما را بر سر فانتزی بودن برخی آثار به توافق می‌کشاند، نشانه‌هایی است دالّ بر آن‌که داستان، واقعی نیست. شخصیت‌ها، مکان‌ها و حوادث در آن‌ها به گونه‌یی طرح و توصیف می‌شود که با تجربه‌های عادی و واقعی ما هم‌خوان نیست و همین مطلب ما را وامی‌دارد که بپرسیم، منظور از این داستان‌ها چیست(؟) و اتفاقاً از همین‌جاست که ما بدون قصد قبلی به حضور لایه‌های پنهان و ناآشکار در اثر، که تفسیربردار و قابل تأویل هم است، اعتراف کرده‌ایم.
گذشته از نیاز گریزناپذیر هنرمند به تصویر کردن دریافت‌های ذهنی خود، قصد از به‌کارگیری صور خیال در اثر فانتزی، همانا عمق بخشیدن هرچه بیش‌تر به آن است.
همان‌طور که یک نقاش با به‌کارگیری نور، رنگ و پرسپکتیو، تماشاگر را به داخل اثر خود فرو می‌کشد، در فانتزی هم با به‌کارگیری نماد و تمثیل می‌توان ژرفنای بیش‌تری به اثر بخشید و از طریق ایجاد سطوح معانی متنوع، با طیف وسیعی از انسان‌ها ارتباط داشت. به گفته‌ی «لوییس مامفورد»: «واژگان از آنِ کودکان‌اند و معانی از آنِ بزرگسالان».
از این مختصر می‌توان نتیجه گرفت که حضور صور گوناگون و رنگارنگ خیال در آثار فانتزی جنبه‌ی تزیینی ندارد، بلکه این اجزا جزیی جدایی‌ناپذیر از این آثار به شمار می‌رود که فقدان آن‌ها سبب می‌شود تجربه‌یی پرشور و سرشار از معنی و احساس، تا حد تجربه‌یی عادی و مفهومی مبتذل و معمولی سقوط کند.

منبع:

فانتزی های من سری جدید

فانتزی های من

یکی از فانتزیام اینه که :
قبل مرگم وصیت کنم هرکی تو مراسم ختمم گفت :
” خدابیامرزتش ، راحت شد ”
با لبه ی سینیه حلوا بکوبن دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من !
والا ، اصاب مساب ندارما !

فانتزی های من

یکی از فانتزی هام اینه که :
چندتا زن با هم بگیرم ، بعد خعلی با هم مهربون و همدل باشن هی صداشون کنم عَیالات متحده !
از همین الان هم میتونید منو مرده فرض کنید

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
شکست عشقی بخورم ، در حد ایران ، مالدیو !
بعد با یه پاکت سیگار ( ترجیحا مارلبورو قرمز پایه بلند ) بیفتم تو خیابونا ( بی ام دبلیوم تعمیر گاهه ) و همین جوری قدم بزنمو و سیگار بکشم !
بعد یکی‌ بیاد از من به پرسه آقا آتیش داری ؟!
منم بگم تو دلم عآره !
بعد یارو سیگارش رو بیاره سمت دلم که روشن کنه !
منم بهش بگم ، عـــه آغآ اینجارو ، بابات پشت سرته !
بعد تا یارو برگشت ، برم تو افق محو بشم !
وقتی هم میرم افق از مغاز یه بسته تیغ ( ترجیحا تیغ تیز ) بخرم ، برم پیش مجید خراطها !

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
یه روزی علم به جایی برسه که بشه غیب بشیم بعد من برم خونه آقای فلانی ببینم پسر / دختر آقای فلانی از صبح تا شب چه غلطی میکنه که بابام این همه دوسش داره و از تعریف میکنه !
 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
مراسم عیددیدنی مثه مراسم خواستگاری بشه ، وسط مراسم یکی بلند بگه :
خُب دیگه بریم سر اصل مطلب !
بعد همه عیداشون رو بدن ما انقدر معطل نشیم

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که از در خونه میام بیرون ، یهو میبینم آقای خودنگاه ( مجری قوی ترین مردان ایران ) داره زنگ خونمون رو میزنه !
بعد از این که منو میبینه ، میگه : به به ! سلام عباص آغآ !
منم سلام علیک و رو بوسی و تبریک عید و . . .
حالا هی سوال میکنم !
چی خوردی انقدر هیکلی شدی !؟
چرا خودت تو مسابقات شرکت نمیکنی ؟
پرس سینه چند میزنی ؟
از چند سالگی بدن سازی میری ؟
لباس تو این سایز گیرت میاد ؟
و . . .
بعد میگم راستی قوی ترین مرد ایران از نظر تو کیه ؟
یه مکثی میکنه ، همینطور که تو چشای من نیگا میکنه ، میگه عباص !
میگم من ؟
میگه عآره ! تو !
تویی که این همه پست میذاری کسی نظر نمیده !
تویی که این همه وقت میذاری برای تک پیامک !
آره تویی که کمرت زیر بار فانتزی گفتن خم شده !
( در حالی که اشک تو چشتش جمع شده ! )
عآره تو ، الانم اومدم که ازت قدردانی کنم !
یه عنوان یادبود یه کمربند طلایی بهم میده ، بعد میگه راستی پلاک خونتون چرا این شکلیه ؟
تا بر میگردم ببینم پلاک موردش چیه ، سریع میره تو افق محو میشه !
 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
با جفت پا برم تو صورت و کل اعضاء و جوارح کسی که نیم ساعت براش حرف میزنی آخرش میگه : نمیدونم چی بگم ، هر طور صلاحته !
خو لامصب من دارم باهات مشورت میکنم

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
یه شب خونه تنها باشم ، در حالی که دارم فیلم ترسناک می بینم ، یهو صدای خنده از حیاط بشنوم !
پا میشم برم بیرون ببیم کیه !
وقتی میرم تو حیاط و چند متری میرم جلو ، وایستم !
بازم صدای خنده میاد . . .
بازم یه چند متر برم جلو تر و دوباره وایستم !
بازم صدای خنده بیاد !
با این که ترس شدید دارم ، ولی بازم چند متر برم جلوتر . . .
الان فهمیدین حیاطمون بزرگه یا بازم برم جلو ؟

فانتزی های من سری جدید

 

امروز به این دخدره همکلاسیم میگم ، این لب تاپ منو بزن به برق ، شارژ نداره !
میگه : چرا لب تاپت رو خونه نمیزنی تو برق ؟ ها ؟
میگم از تو چه پنهون ، یکی از فانتزیام اینه که لب تاپم رو فقط تو دانشگاه بزنم تو برق ، تو خونه صرفه جویی کنیم ، پول قبض برقمون کم بیاد ، بعد بابام پولام رو جمع کنه واسم یه پراید بخره ، بعد من برم دخدر همسایمون رو بگریم ، بریم تو افق با هم زندگی کنیم ، بعد بچه دار شیم ، یه دخدر یه پسر ، اسم پسره رو بذارم افق علی ، اسم دخدره رو هم بذارم افق چهره
یعنی ۳۷ دقیقه و ۲۱ ثانیه این شکلی بود =>
خواستم با فانتزی آشنا بشه خوب ، درس سه واحدی رو هیچی نفهمید
اشکال نداره ترم بعدی پاس میکنه

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
یه بچه داشته باشم ، وقتی میریم مهمونی شیطونی کنه !
منم بزنم زیر گوشش ، بشینه زار زار گریه کنه !
بعد خانومم بیاد از بچه دفاع کنه . . .
یکی هم بزنم زیر گوش اون که دیگه تو مسائل پدر و فرزندی دخالت نکنه !

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که یه کنترل داشتم ، آدم هایی که دائم در حال فیلم بازی کردن هستن رو stop میکردم . . .
یکى از فانتزیام اینه که :
با پرواز ۴۴۴ ساعت ۴ عازم عامریکا بشم ، هواپیما شروع به پرواز بکنه ، یهو یکی از جاش بلند شه داد بزنه هیچکی از جاش تکون نخوره ! هواپیما رباییده شده توسط من ! :|
بعد یهو دخدر همسایمون از بین جمعیت جیغ بزنه و زن و بچه ها شروع کنن به گریه کردن
مهماندار ( ترجیحان دختر با قد بین ۱۷۴ تا ۱۷۸ مسلط به زبان فرانسه و مبانی کامپیوتر ) سریع خوشو به من برسونه و دره گوشه من بگه تورو خدا یه کاری بکن اینجا همه زن و بچن ! یه کاری کن . . .
بعد من تو یه فرصت مناسب از جام بلند شم با رباینده درگیر شم :|
تو درگیری خلبان تیر بخوره و هواپیما یه تکون شدید بخوره ، رباینده بخوره به ستون هواپیما و کلتش از دستش میفته ، منم میرم بالا سرش تا جایی که میخوره میزنمش ، انقدر که بیهوش شه . . .
بدو بدو میرم بالا سر خلبان که داره جون میده ، اونم با صدای گرفته ( انگار یکی با لگد زده باشه تو شکمش ) سویچ هواپیما رو بده به من و بگه کاره خودته بعد تموم کنه . . .
منم با بدبختی هواپیما رو نجات بدم بشونمش تو لوس آنجلس یا نیویورک ( نیویورک بهتره )
بعد همه مسافرا بیان دورم بوسم کنن و این حرفا بعد اون مهمانداره بیاد بهم بگه با من ازدواج میکنی ؟!
بعد من یه نگاهی به دخدر همسایموون بکنم و با یه لبخند نرم بهش بگم همیشه بهترین ها برای من بوده اگه مال من نشدی حتما بهترین نبودی !
بعد برم پیش دخدر همسایمون . . .
بعد موبایل جی‌ آل‌ اکس – جی‌ ۲ راحت از جیبم در بیارم ، بگم من مأمور امنیت پرواز هستم ، منطقه پاک سازی شده بعد تشویقی ۲ هفته بهم تعطیلات تو افق بخوره ، برم یه ذره از زندگی لذت ببرم
حالا شاید بگید پس دخدر همسایه یا مهماندار تکلیفشون چی میشه ؟
گفتم که اگه مال من نشدی حتما بهترین نبودی

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
همسر آینده ام ” خانه دار ” باشه !
ترجیحا دو خوابه و نوساز

 

 

 

 

یه مغازه هست رو شیشه‌ ش نوشته ” اسنک اسنک کتلت ”
یکی از فانتزیام اینه که
مغازه بغلیش رو می خریدم روش مینوشتم “ کتلت کتلت به گوشم

منبع:

http://buy-eessay-online.com

فانتزی های من

فانتزی های من …

فانتزی های من

یکی از فانتزیام اینه که :
بابام ساعت ۴ صبح بیدارم کنه و بگه : پاشو سحره !
منم بیدار شم !
و به خوبی و خوشی سحری بخورم !
شما مشکلی داری !؟
چرا تو حریم خصوسی مردم دخالت می کنی آخه ?

یکی از فانتزیام اینه که
اسم بچم رو بذارم سپنتا !
وقتی خانوم معلمشون صداش میکنه سپنتا !
کل بچه های کلاس یک صدا بگن ۱۵ تا ?
?

یکی از فانتزیامم اینه شام املت داشته باشیم بعد با گوشیم *۱۱۱# رو بگیرم املتمون تبدیل به پیتزا شه !
الان تابلوئه شام املت داریم ولی خطم همراه اولِ یا بیشتر توضیح بدم ؟ ?

یکی از فانتزیام اینه که برم با اسلحه تو یه بانک چند تا تیر هوایی بزنم بعد و بگم همه بخوابین رو زمین ( در اون حین دخدر همسایمون هم تو گروگان ها باشه ، بنده خدا اومده شهریه دانشگاهشو بریزه ! )
یه ساک بدم به متصدی بانک و بگم هرچی پول هست بزیز تو ساک !
در حالی که داره پولارو جمع میکنه ، صدامو تغییر بدم و اسلحه رو بگیرم سمت دخدر همسایه و بگم بیا اینجا ببینم ! بعد اونم با ترس و لرز میاد ، میگم دانشجویی شما ؟ میگه عآره ، به خدا اومدم شهریه ام رو بریزم !
بگم عــه ! پس اومدی شهریه بریزی پس ؟ اونم بگه عآره !
بعد به متصدی میگم هی ، یارو ، شهریه این خانوم رو هم همین الان بریز ، فیش دخدر همسایه رو هم میدم بهش که مهر بزنه و تایید بانکی کنه که بعدا داستان نشه ?
در همین حال که من حواسم پرت شده ، متصدی وسوسه بشه بخواد دکمه دزدگیر رو بزنه !
بعد متوجه شم و یه تیر بزنم بهش ، اونم در حالیکه داره جون میده یهو دکمه رو بزنه !
بعد پلیسا متوجه شن و بریزن محاصرم کنن و رئیس پلیسا با یه بلندگو داد بزنه بگه اینجا محاصره شدی هیچ راه فراری نداری خودتو تسلیم کن !
بعد منم بگم اگه تا ۳۰ دیقه دیگه یه هلیکوپتر برام نفرسین یکی یکی گروگانارو میکشم ، پلیسا هم قبول کنن و یه هلیکوپتر بفرستن و من در حالیکه یه ساک پر از پول و با یه گروگان به سمت هلیکوپتر میرم یهو از پشت با تیر بزنن منو بعد ساک پر از پول پخش بشه تو هوا و مردم تمام پولارو وردارن و شلوغ پلوغ بشه اوضاع !
بعد منم با حالت دراز کش در حالی که همینجوری داره خون از بدنم میره ، خودمو سمت هلیکوپتر برسونم و برم تو افق محو شم ?
شاید بگید دخدر همسایه چی شد ؟
من به یارو گفتم شهریه اش رو اوکی کنه ، تا دخدر همسایه بره خانوم مهندس شه ، فرد مفیدی واسه جامع اش بشه ، و همچنین شاید تو فانتزی های بعدی کمکم کنه ?
پیام اخلاقی :
من خودم به خاطر نداشتن شغل مناسب مجبور به این کار شدم ، الانم پشیمونم
به خانواده ها هم توصیه میکنم مراقب فرزنداشون و تغییر رفتار اون ها باشن و همیشه با مامورین زحمت کش نیروی انتظامی همکاری و تعامل داشته باشن ?

یکی از فانتزیام اینه که با یه بوکسور دعوام بشه بعد برای انتقام برم تو یکی از مسابقاتی که شرکت کرده ثبت نام کنم بعد برم مسابقه بدم همرو شکست بدم اونم همرو شکست بده . . .
همش با هم چشم تو چشم باشیم و برسیم فینال ، اونم تا حد مرگ منو بزنه ؛ همش هم به نقاطی که آسیب دیدم بزنه ! بعد من با صورت خونی و کبود وقتی که فقط صدای سوت و تپش قلبمو میشنوم یاد حرفای پدر مرحومم بیفتم ! مخاطب خاصمو کنار رینگ ببینم که با گریه میگه : حاجی دیگه ادامه نده که در این حین یهو خر شم و پاشم بزنم دهن بوکسورو آسفالت کنم و داور دستمو بگیره بالا و مسابقه رو ببرم !

فانتزی های من

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ
ﯾﻪ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ ﺑﺨﺮﻡ ﻭ ﺗﻮﺵ ﺍﺳﻤﺎﺭﺗﯿﺰ ﺑﺮﯾﺰﻡ !
ﺑﻌﺪ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻤﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ؟
ﺑﮕﻢ : ” ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻫﻤﻮﻥ ﺳﺮﺩﺭﺩﻫﺎﯼ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ . . . ”
ﺑﻌﺪﻡ ﭼﻨﺪﺗﺎﺷﻮ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺑﮕﻢ : ﺁﺁﺁﺁﺁﺁﻩ |:
ﻻﻣﺼﺐ ، ﻋﻨﺪﻩ ﮐﻼﺳﻪ !
خخخخخخخخخخخ

یکی از فانتزیام اینه که
در حال رد شدن از خیابون هستم ، یه لحظه چشام سیاه میشه !
چشم هامو باز میکنم ، می بینیم ۳،۴ نفر دورم جمع شدن ، میگن حالت خوبه !؟
به نظر میاد تصادف کردم ، در حالی که همه نگران حال منم ، یکی میپرسه آقا شما اسمت چیه ؟ یه شماره تماسی از خانواده ، چیزی . . .
هرچی فکر میکنم چیزی یادم نمیاد !
آخرین چیزی که یادم میاد اینه که یه موتوری خلاف اومد و بهم زد ، بعد دیگه هیچی نفهمیدم . . .
یهو یکی میاد وسط ، داد میزنه ، وایی ، عباص ، چه بلایی سرت اومده عآخه ؟
بله صدای دخدر همسایه است ، صداش آشناس ولی نمیدونم دخدر کدوم همسایس ?
در همین حال . . .
در همین حال . . .
ای بابا ?
چرا یادم نمیاد ?
آقا من حافظمو از دست دادم جدی جدی ?
چی میخواید از جونم عآخه ?
کمک کنید حافظمو به دست بیارم به جای این مسخره بازیا ?

یکی از فانتزی های من اینه که دیگه به چیزای فانتزی فکر نکنم و یه کم جدی باشم ، ناسلامتی سنی ازم گذشته . . . ?

یکی از فانتزیام اینه که :
یه آموزشگاه تعلیم رانندگی بزنم ، رو درش هم بدم یه پارچه بزنن با متن زیر :
بانوانی که پارک دوبل را طی دوره ی یک ماهه فرا گیرند از پنجاه درصد تخفیف ویژه ی ما برخوردار خواهند شد ?

یکی از فانتزیای عجیبم اینه که
توی مراسم American Music Awards بین جمعیت نشسته باشم بغل Psy ( همونی کُره ایه که گانگنام استایلو خونده ) ، برگرده بهم بگه : داش عباص ، خداییش کارت خیلی درسته ها ، هلاکتم به مولا !
منم سوئیچ پرایدمو پرت کنم تو صورتش بگم : بیا بدبخت پاچه خوار !
فقط یادت باشه زیر صندلی راننده یه خورده پوست پسته ریخته اونارم تمیز کنی !!
بعدش رومو بکنم سمت Eminem و بگم : میبینی داداش ، یه مشت لاشخور دور مارو گرفتن ، هععععییییی . . .
از اونورم مدونا در حالی که روی صحنه داره با اصغر فرهادی دست میده و روبوسی میکه اعلام کنه : جایزه بهترین آلبوم سال ، جاستین بیبر !
جاستینم سریع بیاد روی صحنه و بگه چه آهنگی براتون بخونم ؟
منم از لابلای جمعیت داد بزنم : آهوی دارم خوشگله رو بخون ?
یهو سالن بره هوا و درعین نا باوری جاستین بیبر از تو جیبش یه قمه در بیاره این هوا ( دقیقا این هوا )
Eminem داد بزنه بگه : عباص T این پسره ی قـــــــمه داره ، بپا . . .
منم که دستم خالیه با گوشیم آهنگ ” قیصر ” مسعود کیمیایی رو میذارم و به جاستین میگم : گوش کن جـَـوون ، نامرد باید از بازوی آدم بترسه ، نه از چاقوش . . .
اونم که تحت تاثیر قرار گرفته و توی چشماش اشک مثلث زده میاد و بهم میگه : من میخوام تو رکاب شما باشم ، منم با بغض بگم : اول باید مرد بشی و رومو برگردونم . . .
اونم قمه رو بکنه تو قلبمو فرار کنه . در اون لحظه همه بیان بالا سرم من بگم : یه نخ سیگار بهم بدین !
۵۰cent میاد و بهم سیگار میده منم یه نیگا بهش میندازم و میگم : یادم نبود ، تو ترکم !
Eminem هم بگه : مرتیکه مارو اسکل کردی ؟
منم یه لبخند نرم بزنم و عینک سه بعدی بذارم رو چشمام و یه سلام نظامی بدم و بمیرم . تو اون کش و قوس محمد اصفهانی از لای جمعیت میاد بالا سرمو میخونه :
دنیارو با همه ی خوب و بدش
با همه زندونی های ابدش
پشت سر گذاشتن و رها شدن
رفتن و سری توی سرا شدن
تو همون حین هم زوم دوربین آروم آروم کم میشه و همه خانوادگی تو افق محو میشن . . .
سوالی نیست ؟
ممنون از اینکه این فرصت رو به بنده دادید !
با تچکر

یکی از فانتزی هام اینه که وقتی اعصابم خورده بزنم مخاطب خاصمو لهش کنم بعد پلیس بیاد منو بگیره بندازه زندان ، منم از زندان فرار کنم در حین فرار از پشت تیر بخورم و از هوش برم و وقتی به هوش میام ببینم روی ویلچر نشستم و از دماغ به پایین فلج شدم که درس عبرتی بشه برای سایرین !

یکی از فانتزیام اینه که یه فرش پونصد شونه بگیرم بعد هرشب سرمو بذارم رو یکی از شونه هاش . . .
فکر میکردم تحریم ها حداقل تا دوسال دیگه رو من اثر نذاره ?

یکی از فانتزیام اینه که
فردا اولین روز ماه رمضون ، این دخدر همسایه برامون آش بیاره ، من برم دم در ، یهو هول شه آش از دستش بیفته ، خلاصه زندگیمون رو گند برداره ?
بعد در حالی که صداش میلرزه بگه ببخشید عباص آغآ
منم صدام رو بندازم تو گلو و بگم :
نه بابا ، اشکال نداره ، پیش میاد دیگه ، فدای سرت !
بعد برم شلنگ آب رو بیارم ، یه جارو هم بهش بدم ، بگم اینجارو تمیز میکنی ، مثل اولش برق بیفته ?
والا به غرآن ، عآخه این زن زندگی میشه ؟ نمیشه دیگه
بعد داداشاش با چوب تا افق دنبالم کنم ?
ولی یه دخدر همسایه داریم ، اصن روزه نمیگرن که نذری بدن ، خدایا خانوادشون رو به راه راست هدایت کن ، قول میدم اگه آش از دستش افتاد خودم جلو درو تمیز کنم ?

فانتزی های ذهن من :
وقتی تنها میشی دوستاتو از اینترنت دانلود کنی !
روزا که پشه ها خوابن بری بالا سرشون ویز ویز کنی !
موهاتو بزنی قهر کنه درنیاد !
از خودت فرار کنی گم شی !
برق بره با بزرگترش بیاد !
اشتهات کور شه ببریش مدرسه نابینایان !

منبع:http://buy-eessay-online.com

طنز جدید و جالب از فانتزی ها

مجموعه : مطالب طنز

طنز جدید و جالب از فانتزی ها

طنز جدید و جالب از فانتزی های من

مجموعه جدیدترین طنز فانتزی های من رو برای شما آماده کردیم امیدواریم خوشتون بیاد.

 

یکی از فانتزی هام اینه که یه روز پشت تلفن توی جمع بگم

خودمو با اولین پرواز میرسونم

خیلی کلاس داره لعنتی

طنز جدید و جالب از فانتزی ها

منبع:

http://buy-eessay-online.com

عکس های فانتزی شب + عکس

عکس فانتزی مخصوص شب بخیر

عکس های فانتزی شب
عکس های فانتزی شب
عکس های فانتزی شب
عکس های فانتزی شب
عکس های فانتزی شب
عکس های فانتزی شب
عکس های فانتزی شب
عکس های فانتزی شب

منبع:

http://buy-eessay-online.com